|
چهار شنبه 7 دی 1390برچسب:, :: 22:11 :: نويسنده : omidagha
کنار بغض پنجره نشسته تار میزند، همان که در سکوت شب سپید جار میزند، سلام، ساده دل سلام، کدام تک ستاره ای؟ تمام ذهن کوچک را سحر به دار میزند. ب.ش
دلم دوباره کمی هوای گفتن کرد و باز پیچک شعرم شراره بر تن کرد، هنوز فصل نگاهم نرفته بود انگار، دلم برای همیشه هوای رفتن کرد. ب.ش
تا گریه طلسم درد را میشکند، دل حرمت آه سرد را میشکند، دریای هزار موج طوفان زده است، اشکی که غرور مرد را میشکند. ب.ش
آیینه ی پر گرد دلش میگیرد، این قافیه ی درد دلش میگیرد، یک چاه پر از هیچ نشانش دهید، آن لحظه که مرد دلش میشکند. ب.ش
ماهی کوچکی بودم سنگی یه روز راهمو بست، پناه من یه برکه بود اونم یه روز از غم من دلش شکست. ب.ش
به ما گفتند بهانه جویی نکنید، در مدرسه ی دل آرزویی نکنید، از درس کلاستان میافتید اگر، در مصرف عشق صرفه جویی نکنید!!! ب.ش
من زاده ی شبهای پر از کابوسم، با این همه درد از خودم مایوسم، ای عشق اگر تو هم به دادم نرسی، در پیله ی تنهایی خود می پوسم. ب.ش
نظرات شما عزیزان:
سلام دوست من . من مدیر انجمن سنندج فروم هستم . ما به چنذ نفر مدیر خوب برای مدیریت بخش های این انجمن نیاز داریم . اگه مایل بودی به ما اعلام که دوست داری مدیر کدوم بخش شی ؟ . در ضمن برای اعضا لوگوی رایگان برا وبلاگشان طراحی می شود. با تشکر . http://soranztm.rozblog.com/Forum
soranztm@yahoo.com ![]()
![]() |